۱۴۰۳ آبان ۹, چهارشنبه

فلسفه زندگی یا philosophy of lifeما انسان ها چیست؟

 فلسفه زندگی یا  philosophy of lifeما انسان ها چیست؟ این سوال بسیاری از افراد بوده، هست و خواهد بود. چرا زندگی می کنیم یا هدف از زندگی چیست؟ فلسفه زندگی از دیدگاه فیلسوفان چگونه است؟ از دیدگاه روانشناسان و ادیان چطور؟

انسان همیشه در زندگی خود با سوالات زیادی مواجه بوده است. برخی از این سوال ها در مورد چرایی زندگی بوده است و بعضی دیگر نیز در مورد چگونگی زندگی کردن. در واقع اگر ما بتوانیم به این سوال جواب یا جواب هایی قانع کننده بدهیم که دلیل زندگی کردن ما چه چیزی است، آنگاه بهتر می توانیم زندگی خود را بر اساس آن بنا کنیم. احساس خوشبختی یا عدم خوشبختی ما وابسته به دانستن جواب این سوال است.

شاید مطرح کردن یک مثال بتواند به فهمیدن این موضوع کمک بیشتری کند. دو شخص الف و ب را در نظر بگیرید. این دو شخص هر دو در یک شرکت مشغول به کار هستند و هر کدام ماهیانه بطور مثال سه میلیون تومان حقوق می گیرند و هر دوی آن ها نیز یک مدل ماشین مشابه دارند. این دو نفر با اینکه نسبتا در یک شرایط قرار دارند اما در نوع فلسفه زندگی با یکدیگر تفاوت دارند. شخص الف هدف از زندگی خود را این می داند که مدام بر مقدار پول و دارایی های خود اضافه کند. بنابراین صبح تا شب تلاش می کند که حقوق خود را بتواند بیشتر کند و همچنین یک ماشین بهتر بخرد. در واقع این فرد هیچگاه نمی تواند از دارایی هایی که دارد لذت ببرد، چون همیشه در فکر بهترین ها برای خود است. در واقع اگر این فرد چند سال بعد حقوقش به ماهی 6 میلیون تومان برسد و به جای ماشین فعلی خود یک ماشین بهتر داشته باشد باز هم خوشحال نیست، چون هدف او از زندگی فقط مادیات است و علاقه دارد وضعیت فعلی خود را نیز بهتر کند و این کار او همیشه ادامه خواهد داشت تا زمانی که از دنیا برود!
اما شخص ب اینطور نیست. او خواسته متفاوت تری از زندگی دارد. خواسته او در زندگی این است که شاد باشد و در لحظه زنگی کند. این فرد شاید برای خود هدف نیز داشته باشد، اما این را یاد گرفته است که همزمان که برای به دست آوردن دارایی های جدید تلاش می کند، از امکاناتی که در حال حاضر نیز دارد لذت ببرد. بنابراین او به خواسته خود که شاد بودن است، می رسد. با این مثال متوجه شدید که دو فرد با اینکه دارای شرایط یکسانی بودند، اما کیفیت زندگی آن ها با یکدیگر متفاوت است. شخص الف چرای زندگی خود که پول زیاد بود را انتخاب کرد و چگونگی زندگی خود را نیز بر اساس آن بنا کرد. شخص ب چرای زندگی خو را شاد بودن انتخاب کرد و به این طریق چگونگی زندگی او نیز بر این اساس طرح ریزی شد.
فلسفه زندگی شما چیست؟
بسیاری از افراد در هنگام جواب دادن به این سوال به کلی گیج می شوند و دنبال راهی می گردند که از پاسخ دادن به این سوال طفره بروند، چون هیچگاه نخواستند کمی به این موضوع فکر کنند. فلسفه زندگی را از دیدگاه های مختلف بررسی کرده اند. به عنوان مثال ادیان بر این باورند که هدف از زندگی این است که انسان ها با یک زندگی خوب در این دنیا، آخرت خود را بهتر بسازند. برخی هدف زندگی را پرورش روح دانسته و اینکه دنیا را به جای بهتری برای زندگی تبدیل کنند. برخی صرفا زندگی را در جهت کسب لذت دانسته، برخی دیگر نیز جواب به این سوال را پوچ می دانند.
در این راه می توان کار های مختلفی انجام داد. خواندن کتاب فلسفه زندگی، شنیدن صحبت های افراد بزرگ در جهان، خواندن زندگینامه افراد بزرگ و البته سفر کردن می تواند دید شما را در این مورد بازتر کند.
زندگی خود یک مسیر است که باید از آن لذت ببریم. برخی زندگی را مقصد می دانند، به همین دلیل این خیال باطل که در آن جاودانه خواهند بود باعث می شود که بیشتر به جنبه های مادی تمرکز کرده و این خود باعث می شود که نتوانند به خوبی از این مسیر لذت ببرند. ما همگی به دنبال یک گمشده هستیم که بتواند به زندگیمان معنا بدهد و برای رسیدن به این معنا ما همگی باید برای رسیدن به جواب یک سوال تلاش کنیم و آن سوال این است: فلسفه زندگی من چیست؟

شعری از سنایی

شعری از سنایی

 دل به تحفه هر که او در منزل جانان کشد

از وجود نیستی باید که خط بر جان کشد

در نوردد مفرش آزادگی از روی عقل


رخت بدبختی ز دل از خانه احزان کشد


گرچه دشوارست کار عاشقی از بهر دوست


از محبت بر دل و جان رخت عشق آسان کشد


رهروی باید که اندر راه ایمان پی نهد


تا ز دل پیمانه غم بر سر پیمان کشد


دین و پیمان و امانت در ره ایمان یکیست


مرد کو تا فضل دین اندر ره ایمان کشد


لشکر لا حول را بند قطیعت بگسلد


وز تفاوت بر شعاع شرع شادروان کشد


خلق پیغمبر کجا تا از بزرگان عرب


جور و رنج ناسزایان از پی یزدان کشد


صادقی باید که چون بوبکر در صدق و صواب


زخم مار و بیم دشمن از بن دندان کشد


یا نه چون عمر که در اسلام بعد از مصطفی


از عرب لشکر ز جیحون سوی ترکستان کشد


پارسایی کو که در محراب و مصحف بی‌گناه


تا ز غوغا سوزش شمشیر چون عثمان کشد


حیدر کرار کو کاندر مصاف از بهر دین


در صف صفین ستم از لشکر مروان کشد

« سنایی »

حکم قطع انگشتان دست دو متهم در زندان ارومیه اجرا شد

 


حکم قطع انگشتان دست دو متهم در زندان ارومیه اجرا شد

خبرگزاری هرانا – صبح امروز سەشنبه، حکم قطع انگشتان دست راست دو زندانی متهم به سرقت در زندان ارومیه به اجرا درآمد. شهاب و مهرداد تیموری که برادر هستند، پس از اجرای این حکم به بیمارستان منتقل شدند. این افراد پیش تر توسط شعبه ۱ دادگاه کیفری یک ویژه اطفال و نوجوانان استان آذربایجان غربی به قطع چهار انگشت دست راست و رد اموال محکوم شده بودند.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، صبح امروز سەشنبه ۸ آبان ۱۴۰۳، حکم قطع انگشتان دست راست دو زندانی، در زندان ارومیه به اجر درآمد.

براساس گزارشات دریافتی هرانا، شهاب تیموری و مهرداد تیموری، دو برادر متهم به سرقت که پیشتر برای اجرای حکم قطع انگشتان دست به سلول انفرادی در زندان ارومیه منتقل شده بودند، صبح امروز به واحد اجرای احکام این زندان انتقال یافته و حکم آنها اجرا شد.

پس از اجرای حکم، این زندانیان جهت سیر مراحل درمانی بە بیمارستان “امام خمینی” ارومیە منتقل شده‌اند.

این شهروندان در سال ۱۳۹۸ به اتهام سرقت بازداشت و در سال ۱۳۹۸ توسط شعبه یک دادگاه کیفری یک ویژه اطفال و نوجوانان استان آذربایجان غربی به قطع چهار انگشت دست راست و رد اموال محکوم شده بودند. این حکم در فروردین ۱۳۹۹ توسط شعبه ۲۴ دیوان عالی کشور به ریاست قاضی محمد کرمی عینا تایید شد.

بر اساس حکم تایید شده توسط شعبه ۲۴ دیوان عالی کشور به ریاست قاضی محمد کرمی و مستشاری احمد سیاوش پور در تاریخ ۳۰ فروردین ۱۳۹۹، مهرداد تیموری و شهاب تیموری از بابت اتهام “یک فقره سرقت مستوجب حد” به قطع چهار انگشت دست راست از انتهای آن به نحوی که انگشت شست و کف دست باقی بماند، و رد عین اموال و در صورت فقدان عین به رد مثل با قیمت اموال مسروقه محکوم شد.

این افراد پیشتر به همراه ابراهیم خطیبی، دیگر متهم پرونده توسط شعبه ۱ دادگاه کیفری یک ویژه اطفال و نوجوانان استان آذربایجان غربی به قطع چهار انگشت دست راست و رد اموال محکوم شده بودند که محکومیت آقای خطیبی در دیوان عالی کشور نقض و به شعبه هم عرض ارجاع داده شد. ابراهیم خطیبی نیز در این پرونده نهایتا توسط شعبه هم عرض به ۲۰ سال حبس تعزیری محکوم شد.

مهرداد تیموری در بخشی از دفاعیات خود که به روئیت هرانا رسیده است، بیان داشته است: «من سرقت را قبول دارم. من سارق هستم ولی نه این جوری که آگاهی نوشته. در سال ۱۳۹۴ به زور ۱۱ سرقت را به گردن من گذاشتند… چون از بابت سرقت‌های دیگر به سه نفر مالباخته بدهی دارم برای دادن پول آنها مجبور به این سرقت شدم.»

یک منبع مطلع از وضعیت پرونده این زندانیان به هرانا گفت: «جلسه دادگاه بدوی این افراد در تاریخ ۲ مرداد ۱۳۹۸ در شعبه ۱ دادگاه کیفری یک ویژه اطفال و نوجوان ارومیه برگزار شد و هر سه آنها به اتهام سرقت به قطع انگشتان دست راست محکوم شدند. با اعتراض وکلای تسخیری آنها به رای صادره پرونده به شعبه ۲۴ دیوان عالی کشور ارجاع داده شد و در فروردین ۱۳۹۹ به پرونده رسیدگی کرد و در رای نهائی خود، حکم ابراهیم خطیبی را نقض و حکم قطع انگشتان دو برادر تیموری را تایید کرد.»

با توجه به دادگاه اولیه صادر کننده حکم به نظر می آید متهمان این پرونده در زمان محاکمه کمتر از ۱۸ سال سن داشته اند با اینحال در سایه سکوت مسئولین امر و عدم دسترسی کافی به اسناد پرونده، بررسی های مستقل هرانا برای تایید این موضوع در زمان تنظیم این گزارش کماکان ادامه دارد.

مهرداد و شهاب تیموری، فرزند حسین اهل سرپل ذهاب و ساکن ملارد کرج هستند.

حکم قطع دست از جمله مواردی است که نافی اصل کرامت انسانی بوده و کنوانسیون بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی صراحتاً استفاده از مجازات‌های غیر‌انسانی و موهن را ممنوع کرده است.

بیش فعالی (ADHD) چیست؟

 بیش فعالی (ADHD) چیست؟

اختلال کم‌توجهی-بیش فعالی (ADHD) یکی از مشکلات سلامت روان است که باعث می‌شود فرد برای متمرکز شدن روی یک کار واحد یا ثابت نشستن برای مدت طولانی دچار مشکل شود. بسیاری از مردم در طول زندگی خود کاهش تمرکز و تغییر در سطح انرژی را تجربه می‌کنند. اما کم‌توجهی و بیش فعالی در افراد مبتلا به ADHD شدیدتر است؛ به طوری که روی تحصیل، کار، روابط اجتماعی و زندگی خانوادگی آن‌ها تاثیر می‌گذارد.اختلال ADHD معمولا از دوران کودکی شروع می‌شود، اما احتمال دارد تا دوران بزرگسالی تشخیص داده نشود.

بیش فعالی چیست؟

کم‌توجهی-بیش ‌فعالی یک بیماری طولانی‌مدت (مزمن) است که باعث اختلال در عملکرد اجرایی می‌شود؛ به این معنی که توانایی فرد را برای مدیریت احساسات، افکار و اعمال خود مختل می‌کند.

بسیاری از مردم فکر می‌کنند که ADHD محدود به دوران کودکی است؛ در حالی که این تصور اشتباه است. اختلال ADHD در بزرگسالان هم دیده می‌شود، اما در حقیقت ریشه در دوران کودکی فرد دارد.

شواهد نشان می‌دهد که تفاوت‌هایی در مغز، شبکه‌های عصبی و انتقال‌دهنده‌های عصبی (نوروترنسمیترها) افراد مبتلا به ADHD وجود دارد. درمان بیماری ADHD بزرگسالان با یکسان است و اغلب شامل دارودرمانی و روان‌درمانی می‌شود.

انواع بیش فعالی

اختلال ADHD بر اساس نوع علائم به سه دسته تقسیم می‌شود:

۱. نوع کم‌‌توجه

همان‌طور که از نام آن پیدا است، افراد مبتلا به بیش فعالی از نوع کم توجهی در تمرکز کردن، تکمیل وظایف و پیروی از دستورالعمل‌ها با مشکل مواجه می‌شوند. در مقابل، علائم بیش فعالی یا تکانشگری در آن‌ها کمتر دیده می‌شود. تحقیقات نشان می‌دهد که بیش فعالی از نوع عدم تمرکز در بین دختران شایع‌تر است.

۲. نوع بیش‌فعال- تکانشی

افراد مبتلا به این اختلال ممکن است هنوز هم در توجه کردن کمی مشکل داشته باشند، اما بیشتر از بیش‌ فعالی و تکانشگری رنج می‌برند؛ به این معنی که بی‌قرار هستند، انرژی زیادی دارند، نمی‌توانند یک جا بنشینند، زیاد صحبت می‌کنند یا تمایل دارند صحبت دیگران را قطع کنند.

۳. نوع ترکیبی

بیشتر افراد مبتلا به ADHD نوع ترکیبی آن را تجربه می‌کنند؛ یعنی علائم کم‌توجهی و بیش فعالی-تکانشگری به یک اندازه در آن‌ها وجود دارد.

علائم اختلال کم‌توجهی-بیش فعالی

افراد مبتلا به ADHD معمولا:

  • برای انجام یک کار یا وظیفه مشخص در مدت زمان طولانی تمرکز کافی ندارند.
  • فراموش می‌کنند چه وظایفی بر عهده‌شان گذاشته شده است. همچنین ممکن است کارها را به ترتیب انجام ندهند.
  • با کوچک‌ترین محرکی دچار حواس‌پرتی می‌شوند و تمرکز خود را برای ادامه کار از دست می‌دهند.
  • آرام ماندن و تحرک نداشتن حتی برای مدت کوتاه برای آن‌ها دشوار است.
  • دائما وسط حرف دیگران می‌پرند. در حقیقت، منتظر ماندن برای به پایان رسیدن صحبت دیگران برای آن‌ها سخت است.

    عوارض بیش فعالی

    اختلال ADHD می‌تواند به مشکلات زیر منجر شود:

    • عملکرد ضعیف در مدرسه یا محل کار
    • مصرف الکل یا مواد مخدر
    • تصادفات مکرر یا سایر حوادث
    • روابط متشنج
    • سلامت ذهنی و فیزیکی ضعیف

    اختلال ADHD باعث ایجاد سایر مشکلات سلامت روان نمی‌شود. اما بعضی از اختلالات ممکن است همراه با ADHD ایجاد شوند. این اختلالات عبارت‌اند از:

    • اختلالات خلقی: بعضی از افراد مبتلا به ADHD ممکن است افسردگی، اختلال دوقطبی یا سایر اختلالات خلقی را تجربه کنند. تمام مشکلات خلقی لزوما به طور مستقیم مربوط به ADHD نیستند، اما الگوی تکراری شکست‌ها و ناکامی‌های مرتبط با ADHD می‌تواند افسردگی را بدتر کند.
    • اختلالات اضطرابی: اضطراب هم در افراد مبتلا به ADHD شایع است. اضطراب به نگرانی، عصبانیت و سایر نشانه‌ها منجر می‌شود.
    • اختلالات شخصیتی: افراد مبتلا به ADHD بیشتر از دیگران در معرض خطر ابتلا به اختلالات شخصیتی مانند اختلال شخصیت مرزی یا اختلال شخصیت ضد اجتماعی هستند.
    • ناتوانی در یادگیری: کسانی که ADHD دارند ممکن است در امتحانات خود نمره کمتری دریافت کنند.متخصصان سلامت روان بر این باورند که علاوه‌ بر عوامل محیطی و ژنتیکی، بعضی از عوامل عصبی هم می‌توانند باعث ADHD شوند. 
    • بر اساس تحقیقات، کاهش دوپامین نقش مهمی در بروز ADHD دارد. این ماده شیمیایی با انتقال سیگنال‌های عصبی به عملکرد طبیعی مغز کمک می‌کند. به همین دلیل، باید آن را عامل مهمی در واکنش‌های عاطفی دانست.

۱۴۰۳ آبان ۶, یکشنبه

روانشناسی جنگ: زندگی در صلح برای انسانها دشوار است

 

روانشناسی جنگ: زندگی در صلح برای انسانها دشوار است

هر کتابی در مورد تاریخ جهان بخوانید احتمالاً یک تصور اساسی برای شما باقی خواهد ماند: اینکه انسان‌ها زندگی در صلح با یکدیگر را غیرممکن می‌دانند. و درست زمانی که به نظر می رسد جهان به یک درگیری بزرگ دیگر نزدیک شده است جنگ شروع می شود.

کتاب‌های تاریخ جهان معمولاً با تمدن سومر و مصر آغاز می‌شوند که در حدود 3000 سال قبل از میلاد به وجود آمدند. از آن نقطه تا به امروز، تاریخ چیزی بیش از فهرستی از جنگ های بی پایان نیست. بین سال‌های 1740 تا 1897، 230 جنگ و انقلاب در اروپا رخ داد و در این مدت کشورها با هزینه‌های نظامی خود تقریباً در حال ورشکستگی بودند.

در واقع جنگ در طول قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم اندکی کمتر شد، اما این تنها به دلیل قدرت تکنولوژیکی فوق‌العاده‌ای بود که ملت‌ها اکنون می‌توانستند از آن استفاده کنند، که به این معنی بود که جنگ‌ها سریع‌تر تمام می‌شدند.

در واقع، تعداد تلفات جنگ ها به شدت افزایش یافت. در حالی که در تمام جنگ‌های بین سال‌های 1740 و 1897 تنها 30 میلیون نفر جان خود را از دست دادند، تخمین زده می‌شود که تعداد کشته‌شدگان در جنگ جهانی اول بین 5 میلیون تا 13 میلیون نفر باشد و 50 میلیون نفر در طول جنگ جهانی دوم جان خود را از دست دادند.

چگونه می توانیم این رفتار بیمارگونه را توضیح دهیم؟ روانشناسان تکاملی گاهی اوقات پیشنهاد می کنند که جنگ گروه های انسانی طبیعی است زیرا ما از ژن های خودخواه تشکیل شده ایم که نیاز به تکرار دارند.

بنابراین طبیعی است که ما سعی کنیم منابعی را بدست آوریم که به بقای ما کمک می کنند و بر سر آنها با گروه های دیگر بجنگیم. گروه های دیگر به طور بالقوه بقای ما را به خطر می اندازند، بنابراین ما باید با آنها رقابت کنیم و بجنگیم.

همچنین تلاش های بیولوژیکی برای توضیح جنگ وجود دارد. مردان از نظر بیولوژیکی آماده جنگیدن هستند زیرا مقدار زیادی تستوسترون در آنها وجود دارد، زیرا اعتقاد بر این است که تستوسترون با پرخاشگری مرتبط است. خشونت همچنین ممکن است با سطح پایین سروتونین مرتبط باشد، زیرا شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد وقتی به حیوانات سروتونین تزریق می‌شود، کمتر تهاجمی می‌شوند.

با این حال، این توضیحات بسیار مشکل ساز هستند. به عنوان مثال، آنها نمی توانند فقدان آشکار جنگ در تاریخ اولیه بشر، یا پیش از تاریخ، و فقدان نسبی درگیری در اکثر جوامع سنتی شکارچی-گردآورنده را توضیح دهند. این موضوع بسیار مورد بحث است و برخی از دانشمندان مدعی هستند که جنگ همیشه در جوامع بشری وجود داشته است.

با این حال، بسیاری از باستان شناسان و مردم شناسان این موضوع را مورد مناقشه قرار می دهند، و من معتقدم که شواهد به طور قاطع در کنار آنهاست. به عنوان مثال داگلاس فرای و پاتریک سودربرگ، انسان شناسان، مطالعه ای درباره خشونت در 21 گروه شکارچی-گردآورنده مدرن منتشر کردند و دریافتند که در 200 سال گذشته، حملات مرگبار یک گروه به گروه دیگر بسیار نادر بوده است.

آنها 148 مورد مرگ بر اثر خشونت را در میان گروه ها در این دوره شناسایی کردند و دریافتند که اکثریت آنها نتیجه درگیری های یک به یک یا خصومت های خانوادگی بوده است.

به طور مشابه برایان فرگوسن، انسان شناس، شواهد قانع کننده ای جمع آوری کرده است که نشان می دهد جنگ تنها حدود 10000 سال قدمت دارد و تنها از حدود 6000 سال پیش متداول شده است.

و یک مشکل تئوری های بیولوژیکی جنگ این است که، ممکن است بتوانند شیوع خاصی از خشونت را توضیح دهند ولی جنگ در واقع بسیار بیشتر از این است. جنگ یک فعالیت بسیار برنامه‌ریزی‌شده و سازمان‌یافته است که عمدتاً در موقعیت‌های غیرخشونت‌آمیز انجام و سازمان‌دهی می‌شود که شامل نبرد واقعی زیادی نیست.

روانشناسی جنگ

اولین روانشناسی که جنگ را مورد بررسی قرار داد ویلیام جیمز بود که مقاله مهم “معادل اخلاقی جنگ” را در سال 1910 نوشت. در اینجا جیمز پیشنهاد کرد که جنگ به دلیل تأثیرات روانی مثبت آن، هم بر فرد و هم بر جامعه به عنوان یک کل، بسیار رایج است. .

در سطح اجتماعی، جنگ در مواجهه با تهدید جمعی، حس وحدت را ایجاد می‌کند. مردم را به هم پیوند می دهد نه فقط ارتش درگیر در جنگ را، بلکه کل جامعه بهم پیوند می خورند.

 این چیزی را که جیمز از آن به عنوان نظم و انضباط یاد می‌کند به ارمغان می‌آورد، احساس انسجام با اهداف جمعی. «تلاش جنگی» به شهروندان (نه فقط سربازان) الهام می‌بخشد تا در خدمت به خیر بزرگ‌تر رفتاری شرافتمندانه و غیر خودخواهانه داشته باشند.

در سطح فردی، یکی از اثرات مثبت جنگ این است که باعث می شود مردم احساس سرزندگی، هوشیاری و بیداری بیشتری کنند. به قول جیمز، «جنگ، زندگی ها را از انحطاط مسطح نجات می دهد» معنا و هدف را عرضه می کند و از یکنواختی زندگی روزمره فراتر می رود.

همانطور که جیمز می گوید، “به نظر می رسد زندگی بر سطح بالاتری از قدرت قرار دارد.” جنگ همچنین امکان بیان ویژگی های بالاتر انسانی را فراهم می کند که اغلب در زندگی عادی خفته هستند، مانند نظم، شجاعت، بی خودی و از خود گذشتگی.

در کتاب بازگشت به سلامت، بر دو عامل مهم دیگر تأکید شده است. یکی از عوامل آشکار انگیزه افزایش ثروت و دیگری موقعیت و قدرت است.

انگیزه اصلی جنگ، تمایل گروهی از انسان ها معمولاً دولت ها، اما اغلب جمعیت عمومی یک کشور، قبیله یا گروه قومی برای افزایش قدرت و ثروت است. این گروه با تسخیر و انقیاد گروه های دیگر و تصرف قلمرو و منابع آنها سعی در انجام این کار دارد.

تقریباً هر جنگی را در تاریخ انتخاب کنید و انواعی از این دلایل را پیدا خواهید کرد. جنگ هایی برای الحاق قلمرو جدید، استعمار سرزمین های جدید، به دست گرفتن کنترل مواد معدنی یا نفت با ارزش، کمک به ساختن یک امپراتوری برای افزایش اعتبار و ثروت، یا انتقام تحقیر قبلی که قدرت، اعتبار و ثروت یک گروه را کاهش داد.

دوم اینکه جنگ به شدت با هویت گروهی مرتبط است. انسان ها به طور کلی نیاز شدیدی به تعلق و هویت دارند که به راحتی می تواند خود را در قوم گرایی، ملی گرایی یا جزم گرایی مذهبی نشان دهد.

و این هویت گروهی ما را تشویق می کند که به هویت گروه قومی، کشور یا مذهب خود بچسبیم و به انگلیسی، آمریکایی، سفیدپوست، سیاه پوست، مسیحی، مسلمان، پروتستان یا کاتولیک بودن احساس غرور کنیم.

مشکل این نیست که به هویت خود افتخار کنیم، بلکه نگرش نسبت به گروه های دیگر است. همذات پنداری منحصراً با یک گروه خاص، به طور خودکار حس رقابت و دشمنی با گروه های دیگر را ایجاد می کند.

این یک ذهنیت “درون/خارج گروه” ایجاد می کند که به راحتی می تواند منجر به درگیری شود. در واقع، بیشتر درگیری‌ها در طول تاریخ، درگیری بین دو یا چند گروه هویتی متفاوت بوده است. مسیحیان و مسلمانان در جنگ‌های صلیبی، یهودیان و عرب‌ها، هندوها و مسلمانان در هند، کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها در ایرلند شمالی، اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها. صرب ها، کروات ها و بوسنیایی ها و غیره.

مسئله همدلی در اینجا نیز مهم است. یکی از خطرناک ترین جنبه های هویت گروهی چیزی است که روانشناسان آن را طرد اخلاقی می نامند.

این زمانی اتفاق می افتد که ما حقوق اخلاقی و انسانی را به گروه های دیگر واگذار کنیم و احترام و عدالت را از آنها سلب کنیم. معیارهای اخلاقی فقط برای اعضای گروه خودمان اعمال می شود. ما اعضای گروه های دیگر را از جامعه اخلاقی خود حذف می کنیم و استثمار، سرکوب و حتی کشتن آنها برای ما بسیار آسان می شود.

افول جنگ

پایان جنگ جهانی دوم همانطور که استیون پینکر در کتاب فرشتگان بهتر طبیعت ما اشاره می کند، کاهش مداوم در سراسر جهان در تعداد مرگ و میر ناشی از جنگ وجود داشته است.

در اروپا، کشورهایی که قرن‌ها در یک وضعیت جنگی تقریباً ثابت با یک یا چند همسایه خود بودند مانند فرانسه، آلمان، بریتانیای کبیر، اسپانیا، هلند، لهستان، روسیه دوره بی‌سابقه‌ای طولانی از صلح را تجربه کردند.

همانطور که پینکر اشاره می کند، دهه های پس از جنگ جهانی دوم تا دهه 1980 به دلیل تعداد زیادی از جنگ های داخلی شاهد افزایش خشونت های درون دولتی در کل جهان بودیم.

اما از دهه 1980، خشونت های درون دولتی نیز کاهش یافته است، به طوری که 25 تا 30 سال گذشته به مراتب کمترین آسیب را در تاریخ اخیر متحمل جنگ شده است، و ما شاهد تعداد کم تلفات مشابهی بوده ایم.

هرچند در ابتدا ممکن است عجیب به نظر برسد، شاید ورزش نیز یک عامل باشد. ورزش مثال خوبی است از آنچه ویلیام جیمز از معادل اخلاقی جنگ منظور می‌کند.

ورزش فعالیتی است که نیازهای روانی مشابه جنگ را برآورده می‌کند، و تأثیر نیروبخش و الزام‌آور اجتماعی مشابهی دارد، اما شامل همان درجه خشونت و ویرانی نمی‌شود. شاید تصادفی نباشد که طی 75 سال کاهش مداوم درگیری، ورزش نیز به همان نسبت محبوبیت خود را افزایش داده است.

عامل مهم دیگر ارتباط متقابل، افزایش تماس بین مردم کشورهای مختلف به دلیل سطوح بالاتر تجارت بین المللی و مسافرت و (اخیراً) از طریق اینترنت است.

این احتمال وجود دارد که این افزایش ارتباط متقابل منجر به کاهش هویت گروهی و دشمنی با گروه های دیگر شود. این امر شمول اخلاقی، گسترش همدلی را ترویج می‌کند و این امکان را برای ما فراهم می‌کند که گروه‌های مختلف را به‌عنوان «دیگر» در نظر بگیریم.

این به ما کمک می کند تا احساس کنیم، حتی اگر از نظر فرهنگی یا نژادی متفاوت به نظر برسند، همه انسان ها اساساً مانند ما هستند. یکی از راه ها (احتمالاً تنها راه) است که در آن تأثیر مثبتی در جهان خواهیم داشت.

شاید به عنوان یک گونه، ما به آرامی شروع به فراتر رفتن از آسیب شناسی جنگ می کنیم. در نهایت، اگر این روند ادامه پیدا کند، نیاز به هویت اجتماعی تا حدی از بین می‌رود که همدلی به طور بی‌توجهی بین همه انسان‌ها گسترش می‌یابد، به طوری که استثمار یا سرکوب دیگران حتی برای دولت‌های قدرت طلب نیز غیرممکن می‌شود.

شعری از قیصر امین پور

شعری از قیصر امین پور

« چه باید گفت؟

تا شما را خوش آید، چه باید گفت؟

چگونه تابوت بر شانه عاشقانه بخوانم؟

گیسوان همسر که را بسرایم؟

شگفتا بیغیرتمندان که شمایانید!

مرا به چه میخوانید؟

...

شگفتا چگونه از صراحت فریاد ناگزیر نباشد

آنکه پیراهنش در باد آتش گرفته باشد؟...

"شعري براي جنگ" همدردي و همراهي با مردم است:

«باید گلوی مادر خود را

از بانگ رود رود بسوزانیم

تا بانگ رود رود نخشکیده است

باید سلاح تیزتری برداشت

دیگر سلاح سرد سخن کارساز نیست»

۱۴۰۳ شهریور ۳۱, شنبه

مام میهن​

 مام میهن​

بـا تـو گـویـم میهنــم
ایـن بـار هـم گـل می‌کنم
آسمـانـت را پـل پـرواز سنبـل می‌کنم

در سـرِ پیـری جـوان مـی گـردمـی همچـون بهـار
کـوچـه بـاغـت را پـر از آواز بلبـل می‌کنم

جـاودانـه میهنـم
این بـار هـم مـی‌سـازمـت
چون درفـش کـاویـان هر جای می‌افرازمت
همچـو رستـم
می‌کنم دیـو پلیـدی را ز جـای
چـون فـریـدون شـوکـت دیـریـنه می‌پـردازمت

با تـو مـام میهنـم
دیـرینه پیمـان می‌کنم
گـر که ایـرانـم نبـاشـد، تـرک ایـن جـان می‌کنم
همچـو آرش
بر پر البـرز جـان بـر کـف بـه پـای
کوهسـاران را پـر از آواز ایــران می‌کنم

بـا تـو گـویـم میهنـم
این بـار هـم گـل می‌کنم
با تـو گـویـم میهنم
ایـن بـار هـم گـل می‌کنم

مازیار قویدل

فلسفه زندگی یا philosophy of lifeما انسان ها چیست؟

  فلسفه زندگی یا  philosophy of lifeما انسان ها چیست؟ این سوال بسیاری از افراد بوده، هست و خواهد بود. چرا زندگی می کنیم یا هدف از زندگی چیست...