۱۴۰۳ شهریور ۳۱, شنبه

مام میهن​

 مام میهن​

بـا تـو گـویـم میهنــم
ایـن بـار هـم گـل می‌کنم
آسمـانـت را پـل پـرواز سنبـل می‌کنم

در سـرِ پیـری جـوان مـی گـردمـی همچـون بهـار
کـوچـه بـاغـت را پـر از آواز بلبـل می‌کنم

جـاودانـه میهنـم
این بـار هـم مـی‌سـازمـت
چون درفـش کـاویـان هر جای می‌افرازمت
همچـو رستـم
می‌کنم دیـو پلیـدی را ز جـای
چـون فـریـدون شـوکـت دیـریـنه می‌پـردازمت

با تـو مـام میهنـم
دیـرینه پیمـان می‌کنم
گـر که ایـرانـم نبـاشـد، تـرک ایـن جـان می‌کنم
همچـو آرش
بر پر البـرز جـان بـر کـف بـه پـای
کوهسـاران را پـر از آواز ایــران می‌کنم

بـا تـو گـویـم میهنـم
این بـار هـم گـل می‌کنم
با تـو گـویـم میهنم
ایـن بـار هـم گـل می‌کنم

مازیار قویدل

آزادی

 

آزادی


آزادی ، داشتن توست،
آزادی، یعنی نقش چشمانت.

آزادی، معنی امنیت تو و دستانم است،
آزادی ,بوسیدن دستانت به موقع نازت ،
آزادی,هم آغوشی توست رو به ماه .

آزادی، پرواز روح پرفروغ تو تا ابدیت است.

آزادی، رقص پرنده های آواز خوان به صبح گاهان،
آزادی، یعنی اسم مرا لحظه ای فریاد کنی،

آزادی، سکوت بره هاست،

آزادی، کشیدن طرح اندامت با مداد مشکیت،
آزادی، بسان آینه ای شکسته در برابر غرورت است،

آزادی، آزادی،آزادی ،
دوست داشتن توست،
در اوج ناامیدی.

آزادی,من باشم و تو و یک عالمه حس های زیبا

م.ب.آزادی/دی ۹۱

۱۴۰۳ شهریور ۱۴, چهارشنبه

دانشگاه بین‌المللی مذاهب اسلامی

دانشگاه بین‌المللی مذاهب اسلامی دانشگاهی وابسته به مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی است و با هدف آموزش فقه مذاهب اسلامی و حقوق به‌صورت تطبیقی و مقارن (مقایسه‌ای) با دستور مستقیم علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، بنیاد نهاده شده‌است. اساسنامه این دانشگاه در سال ۱۳۷۱ در شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب شد. پذیرش در کلیه مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری از طریق سازمان سنجش صورت می‌پذیرد افزون بر آن برای طلاب دارای آزمون اختصاصی در هر سه مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری می باشد که هر ساله این آزمون به صورت مشترک و هماهنگ در تمام شعب دانشگاه برگزار می گردد. نوع پذیرش در مقطع کارشناسی پیوسته روزانه پس از گزینش است. و پذیرش دانشجو پس از گزینش صورت می‌پذیرد.

طبق مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال ۱۴۰۱ مبنی بر اصلاح اساسنامه دانشگاه مذاهب اسلامی عبارت غیرانتفاعی از عنوان دانشگاه حذف گردید و کلمه بین‌المللی بعد از عنوان دانشگاه افزوده شد. همچنین بر اساس این مصوبه، تأسیس شعب و مراکز خارج از کشور امکان‌پذیر خواهد بود.

ساختمان مرکزی دانشگاه در تهران مستقر می باشد و همچنین نظر به نیاز شعب در مناطق با جمعیت بالای اهل تسنن در زاهدان، سنندج، بندرعباس و گنبدکاووس دارای شعبه می باشد. ریاست این دانشگاه هم‌اکنون با سید عباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران در دولت یازدهم است.

این دانشگاه تنها دانشگاهی است که رشته و گرایش‌های حقوق و فقه مقارن را به‌صورت تطبیقی ارائه می‌دهد که میزبان دانشجویان تمام مذاهب اسلامی از دیگر کشورها نیز هست. همچنین کلاس‌ها در این دانشگاه از استادان برجسته تمام مذاهب اسلامی شیعه و اهل سنت و استادان نمونه حقوق برگزار می‌شود.


۱۴۰۳ شهریور ۶, سه‌شنبه

اعدام‌های دهه ۱۳۶۰

 

اعدام‌های دهه ۱۳۶۰

در سال‌های دهه ۶۰ در ایران، همزمان با دوران جنگ و سرکوب مخالفان در جمهوری اسلامی، هزاران زندانی در ایران اعدام شدند. به دلیل خودداری جمهوری اسلامی از ارایه آمار و تلاش برای سرپوش گذاشتن بر این کشتارها، امکان ارایه آمار کاملا دقیق از اعدام‌ها وجود ندارد. اوج اعدام‌ها در تابستان سال۱۳۶۷ اتفاق افتاده است؛ با پایان جنگ ایران و عراق، در نبود رسانه‌های آزاد، آیت الله خمینی با صدور فتوایی به مقامات حکومتی دستور داد تا "با خشم و کینه انقلابی خود" تکلیف زندانیان سیاسی را مشخص کنند. مدافعان حقوق بشر می‌گویند که هزاران زندانی محروم از حقوق انسانی در زندان‌های ایران اعدام شدند. در آن سال گروهی از زندانیان که دوران محکومیت‌شان را سپری می‌کردند، طی سه ماه به جوخه‌های اعدام سپرده شدند. آیت الله حسینعلی منتظری که آن زمان قائم مقام رهبری در ایران بود، از این اقدام به عنوان "بزرگترین جنایتی که جمهوری اسلامی مرتکب شده" و "در تاریخ از آن یاد می شود" نام برده است. محاکمه حمید نوری به ظن مشارکت در کشتار زندانیان سیاسی در دهه ۱۳۶۰ که از سال 2020 در سوئد آغاز شده است، نخستین دادگاه رسمی در رابطه با این اعدام‌هاست.  دادگاه سوئد بر اساس اصل صلاحیت قضایی جهانی تشکیل شد،‌ و حکم جلب حمید نوری را که از ایران به استکهلم سفر کرده بود، صادر و او را محاکمه می‌کند. اصل صلاحیت قضایی جهانی، به دادگاه‌های داخلی کشورها اجازه می‌دهد بدون توجه به این که جرم در چه کشوری اتفاق افتاده و بدون در نظر گرفتم ملیت متهم، به اتهامی رسیدگی کند. آیت‌الله خمینی در فتوای معروف خود که در آن حکم به اعدام زندانیان "سر موضع" داده است، می‌گوید: "کسانی که در زندان های سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری می کنند، محکوم به اعدام می‌باشند." بر اساس نامه آیت الله خمینی، تشخیص این مساله در تهران با آقایان نیری (حاکم شرع)، اشراقی (دادستان تهران) و نماینده وزارت اطلاعات است." در نامه آیت الله خمینی "رحم بر محاربان ساده اندیشی" خوانده شده و خواسته شده که با "خشم و کینه انقلابی" با زندانیان برخورد کنند. آیت الله خمینی از "آقایانی که تشخیص موضوع به عهده آنان" بوده، خواست که "وسوسه و شک و تردید نکنند" و "سعی کنند اشدا علی الکفار" باشند. به گزارش سازمان‌های مدافع حقوق بشر از سال ۱۳۶۰ تا ۶۴ بر اساس آمارهای موجود در زندان‌های مختلف ایران و شهادت خانواده‌ها "حدود ۱۱ هزار زندانی اعدام یا زیر شکنجه جان باختند." فعالان حقوق بشر از جمله ایرج مصداقی، از زندانیان سیاسی دهه شصت و از جان به دربردگان اعدام های تابستان ۱۳۶۷،‌ می‌گوید که در دهه شصت در مجموع در حدود ۲۰ هزار تن از مخالفان و منتقدان جمهوری اسلامی جان باخته اند. به گفته آقای مصداقی، هر چند به دلیل خودداری جمهوری اسلامی از ارایه آمار و تلاش برای سرپوش گذاشتن بر این کشتارها، امکان ارایه آمار کاملا دقیق در حال حاضر وجود ندارد، اما با توجه به اسناد موجود و تحقیقات صورت گرفته می توان گفت که در دهه شصت در مجموع در "حدود ۲۰ هزار تن" از مخالفان و منتقدان جمهوری اسلامی کشته شدند. به گفته وی،"اعدام زندانیان سیاسی در دهه شصت از شامگاه ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ آغاز شد. دامنه اعدام ها در سال های ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۳ بسیار گسترده بود و بعد از سال ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۷ کاهش پیدا کرد، اما از بهار سال ۱۳۶۷، باردیگر شمار اعدام ها افزایش یافت تا مرداد و شهریور ماه این سال که به اوج خود رسید و نمونه ای کم سابقه از قتل عام زندانیان سیاسی را در تاریخ به جای گذاشت." در کتاب خاطرات آیت الله منتظری، که آن زمان قائم مقام رهبری بود، آمده که بعد از صدور فرمان آیت الله خمینی در تابستان ۱۳۶۷، "بین ۲۸۰۰ تا ۳۸۰۰ نفر از زندانیان اعدام شدند"، هرچند برخی از نهادهای حقوق بشری، تعداد اعدام شدگان را بیشتر می دانند. سازمان عفو بین‌الملل در گزارشی به مناسبت سی امین سالگرد اعدام‌های تابستان ۶۷،‌ به اسامی تعدادی از اعضای "هیئت مرگ" اشاره کرده است. اعضای کمیته‌ای که از سوی آیت‌الله خمینی به زندان‌ها فرستاده شدند، در میان زندانیان و خانواده آنها به "هیئت مرگ" معروف هستند. اعضای شناخته شده هیئت مرگ بر اساس گزارش عفو بین‌الملل: "ابراهیم رئیسی، معاون دادستان کل تهران در سال ۱۳۶۷، از اعضای اصلی "هیئت مرگ" بود. حسینعلی نیری، به عنوان حاکم شرع، عضو کمیته تصمیم‌گیری در باره وضعیت زندانیان سیاسی تهران بود و علیرضا آوایی، وزیر دادگستری سابق، که در سال ۱۳۶۷ در دزفول به عنوان دادستان مامور رسیدگی به پرونده زندانیان حضور داشت. مصطفی پورمحمدی، که در سال‌های ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۶ وزیر دادگستری بوده،‌ نماینده وزارت اطلاعات در هیات ویژه در تهران بوده است. محمدحسین احمدی، که در هیات ویژه شهرهای استان خوزستان حضور داشت." اکثریت رهبران جمهوری اسلامی هرگاه که ناگزیر از پرداختن به موضوع اعدام زندانیان سیاسی دهه ۶۰ شدند، از این اقدام در آن دوره دفاع کردند و آن را ضروری دانستند. ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور ایران، در اولین کنفرانس خبری خود با در پاسخ پرسشی درباره اتهام "جنایت علیه بشریت" علیه او به دلیل نقش او در اعدام های تابستان ۱۳۶۷، گفت که در نقش دادستان از "حقوق همه شهروندان ایرانی" دفاع کرده بود و بابت اقداماتش در آن پرونده به عنوان قاضی باید "مورد تشویق" قرار گیرد. این سئوال از سوی خبرنگار شبکه الجزیره و به زبان انگلیسی پرسیده شده بود اما مترجم حاضر در کنفرانس خبری بخش مربوط به "اتهام جنایت علیه بشریت" را کاملا به فارسی ترجمه نکرد و عبارت "اعدام‌های سال۱۹۸۸(۶۷ خورشیدی)" را هم به "برخی از اعدام‌ها" تغییر داد. علی رازینی که در دهه ۶۰ دادستان انقلاب بود در یک گفتگو با خبرگزاری تسنیم گفته بود: "رسیدگی به پرونده گروهک‌ها با دقت انجام می‌شد. در رسیدگی به پرونده‌ها دادستان، دادیار، مجریان احکام حضور داشتند و اینکه ادعا می‌کنند این کارها مخفیانه انجام شده قطعا اشتباه است. پرونده‌هایی بوده که ما رسیدگی کردیم آنهایی که جرمشان کم بوده حبس دادیم و آنهایی که جرمشان در حد اعدام بوده حکم اعدام داده‌ایم که حکمی شرعی است. وقتی حکم شرعی بر اساس اعمالش تعیین می‌شود دیگر نمی‌شود که در این حکم چانه‌زنی کرد." اما او از بابت اعدام‌های تابستان ۶۷ سلب مسئولیت کرده و گفت: "دادگاه‌ها عادلانه و قانونی بود، آقایان نیری، رئیسی، ری شهری، اشراقی و پورمحمدی مسئولان این موضوع بودند و ما در متن قضیه نبودیم." محمدحسین احمدی شاهرودی، حاکم شرع خوزستان در دهه ۶۰ هم با حمایت از این اعدام‌ها به خبرگزاری تسنیم گفته: "کسانی که پافشاری سر موضع داشتند حکمشان اعدام بود و ما هم حکم را اجرا کردیم. البته ما حکم ندادیم بلکه تشخیص موضوع و مصداق کردیم. در واقع حکم اصلی از سمت امام بود و از اجرای حکم امام قطعا دفاع می‌کنیم."

۱۴۰۳ مرداد ۳۰, سه‌شنبه

شورش‌ فراموش‌شده: مشهد، خرداد ۷۱


شورش‌ فراموش‌شده: مشهد، خرداد ۷۱

 جمعه نهم خرداد، سالگرد شورش مشهد است، نخستین شورش گسترده پس از انقلاب اسلامی. بسیاری از داستان آن‌چه خرداد ۷۱ در مشهد گذشت بی اطلاعند. 

در نیمه نخست دهه هفتاد شمسی و درحالی‌که تنها چند سال از پایان جنگ و آغاز دوره بازسازی می‌گذشت، چندین شورش گسترده در ایران رخ داد. این اعتراضات که همگی یکی پس از دیگری سرکوب شدند، یک نقطه اشتراک قابل توجه داشتند: نقطه آغاز همه آنها مناطق حاشیه‌نشینان فقیر در اطراف شهرهای بزرگ بودند. اعتراضات گسترده‌ای در تهران، شیراز، اراک و مشهد، و اعتراضاتی پراکنده در تبریز و قزوین بین سال‌های ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۴ رخ دادند و همگی سرکوب و سپس فراموش شدند. شورش مشهد در نوع خود منحصر به‌فرد بود؛ نخستین شورش گسترده پس از انقلاب که در یکی از مذهبی‌‌ترین شهرهای ایران صورت گرفت.

 این شورش با تخریب اماکن مسکونی مناطق حاشیه‌ای شهر مشهد و اعتراض  مردمی که خانه‌هایشان را خراب کرده بودند، شروع شد و بدنبال کشته شدن دو نوجوان، شورشی تمام عیار شهر مشهد را فرا گرفت.

دستور تخریب مناطق حاشیه ‌ای شهر مشهد بر اساس و کمیسیون ماده ۱۰۰ شهرداری صادر شده بود، اما جای دیگری برای سکونت ساکنان فقیر این خانه‌ها پیش بینی نشده بود.

صبح یکشنبه نمایندگان  ساکنان «کوی طلاب» مشهد برای مذاکره به شهرداری می‌روند، دربازگشت با بولدوزرها و ماشین‌هایی تخریب شهرداری در برابر خانه‌هایشان مواجه می‌شوند. ساکنان محل خشمگین با ماموران درگیر می‌شوند. مردم چند خودروی شهرداری را به آتش می کشند، نیروی انتظامی و کلانتری وارد قضیه می ‌شوند و حوالی ظهر درگیری و خشونت برای مدتی متوقف می‌شود، اما ماموران کلانتری در محل باقی می‌مانند. بعد از ظهر و با تعطیلی مدارس، دانش‌آموزان در راه بازگشت به خانه خبر درگیری‌های صبح و آتش زدن ماشین شهرداری را می‌شنوند. نوجوانان کنجکاو و ماجراجو برای تماشا به محل می‌آیند.

در مورد آنچه که پس از آمدن بچه‌ها به محل رخ می‌دهد چندین روایت‌ وجود دارد، اما آنچه در اغلب این داستان‌ها مشترک است، تشنج فضا و درگیری مجدد و کشته‌شدن یک ( و به روایتی دو دانش‌آموز) در جریان تیراندازی نیروهای انتظامی به سوی دانش آموزان است.

مردم و همکلاسی‌ها جسد جوانان جان‌باخته را بر دوش گرفته و از محله طلاب به سوی مرکز شهر حرکت می‌کنند. در مسیر حرکت به تعداد جمعیت افزوده می‌شود.

بنابر روایت شاهدان هزاران نفر به سوی محل حرکت می‌کنند. با اضافه شدن جمعیت رفته‌رفته تظاهرات وارد فاز خشونت‌آمیز می‌شود، مردم سر راه به دو کلانتری حمله و مأموران را خلع سلاح می‌کنند و جمعیت مسلح می شوند. جمعیت خشمگین بر سر راه، ساختمان شهرداری را به آتش می کشند، سپس به سراغ ادارات دولتی می‌روند و از جمله به سازمان تبليغات اسلامی، اداره دارايی و دادگستری حمله می‌کنند. مشهد کاملاً در دست معترضان است و نیروهای اطلاعات و امنیتی و استانداری غافلگیر شده اند.

 آشوب و غارت تمام مناطق مرکزی مشهد را در بر می‌گیرد، عده‌ای به سراغ تعاونی‌ها و فروشگاه‌ها می‌روند و آن را غارت می‌کنند.

شب نیروهای امنیتی، سپاه و اطلاعات وارد قضیه می‌شوند، و با بازداشت حدود ۸۰۰ نفر به شورش گسترده مشهد پایان می‌دهند. در مورد سرکوب شورش چندین روایت وجود دارد.

علی جنتی، وزیر سابق ارشاد که در آن زمان استاندار خراسان بوده سال‌ها بعد در گفت‌وگویی با انتخاب می‌گوید که به کمک نیروهای بسیجی و حزب الله شورش پایان یافته.

در آن زمان جمعیت مشهد سه میلیون نفر بود، در کل استان خراسان دست‌کم نیم میلیون نفر تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی بودند، در حاشيه شهر مشهد  و تنها چند کیلومتر دورتر از حرم پر زرق و برق و مجلل امام هشتم شیعیان، دستکم ۲۰ محله فقيرنشين  وجود داشت که به خارج از محدوده شهرت داشت. مردم این محلات بیکار و فقیر یودند و تنها دارایی‌شان ساختمان‌های محقری بود که بدون مجوز با دست خود ساخته بودند. بسیاری از این خانه‌ها نه آب لوله کشی داشتن و نه برق.

شورش مشهد وقتی شروع شد که مقام‌های شهری و استانی خواستند مشهد را به اصطلاح سامان‌ دهند و محلات غیر مجاز را برچینند.

۱۴۰۳ مرداد ۲۴, چهارشنبه

نیهیلیسم چیست؟

نیهیلیسم چیست؟

در فلسفه، هیچ‌اِنگاری به معنای انکار معنی و ارزش برای هستی جهان است.

 هیچ انگاری یا نیهیلیسم برگرفته از کلمه لاتین nihil به معنای هیچ است که اولین بار توسط فریدریش هاینریش یاکوبی ابداع و وارد ادبیات فلسفی جهان گردید.

به گفتار نیچه، نیهیلیسم یا هیچ انگاری به معنای بی‌ارزشی ارزش‌ها نیست؛ بلکه به معنای بی‌ارزش شدن ارزش‌ها است.

‌هیچ انگاری، به هر نوع دیدگاه فلسفی گفته می‌شود که وجود یک بنیان عینی (ابژکتیو) برای نظام ارزشی بشر را رد می‌کند. این اندیشه معمولاً در ارتباط نزدیک با بدبینی عمیق و شک‌گرایی رادیکال است.

شاید بتوان گرگیاس، سوفیست یونانی قرن پنجمِ پیش از میلاد را نخستین اندیشمند نیهیلیست دانست؛ اما فریدریش ویلهلم نیچه، فیلسوف آلمانی قرن نوزدهم، بیش از هر کس دیگر، به نقد باورهای هیچ انگارانه پرداخت. وی نیهیلیسم را به عنوان یک پدیده شایع در فرهنگ غربی، شناسایی کرد، و معتقد بود که پیامدهای نابودگر آن، در نهایت تمامی احکام اخلاقی، مذهبی و متافیزیکی را به تباهی خواهد کشاند و بزرگترین بحران تاریخ بشر را رقم خواهد زد. از دیدگاه نیچه، نیهیلیسم عبارت است از انکار زندگی و جهان گذران به نام حقایق جاویدان و ثابت. در قرن بیستم، بسیاری از هنرمندان، منتقدان و فیلسوفان تم‌های نیهیلیستی همچون ناتوانی معرفت‌شناسی، تخریب ارزش‌ها و بی‌معنایی دنیا را در آثار خود مطرح کرده‌اند. در میانه‌های قرن بیستم، جنبش اگزیستانسیالیسم تلاش کرد انگاره‌های نهیلیستی را به گونه‌ای ترویج کند که جنبه مخرب آن از میان برود.

۱۴۰۳ مرداد ۲۲, دوشنبه

چرا در مشهد کنسرت موسیقی برگزار نمی‌شود؟

 

چرا در مشهد کنسرت موسیقی برگزار نمی‌شود؟

                                                                                                                                                          نسرین جهانی گلشیخ

برگزاری کنسرت موسیقی در مشهد، نیازمند تصمیم مقامات عالی است. مدتی نسبتا طولانی است که شهرمشهد ازمیزبانی کنسرت موسیقی محروم و هرازگاهی این شهرهای اطراف مشهد است که میزبانی چنین مراسمی را بر عهده می‌گیرد و طبعا جمع کثیری از مردم مشهد برای بهره‌گیری از آن، با صرف وقت و هزینه‌های بسیار و تحمل خطرات، به آن سوی هجوم می‌برند و چه بسا باز به دلایل نامعلومی از بهره‌مندی آن محروم گردند. به راستی چرا چنین پیش آمده است؟ داستان ممانعت از برگزاری کنسرت، به اصرار و دستور امام جمعه مشهد آیت‌الله علم‌الهدی بر می‌گردد. ایشان در یکی از خطبه‌های خویش، با ذکر روایتی از پیامبر(ص) مبنی بر این که «بین دو کوه، حرم امام رضا (ع) است» و طبعا در حرم آن حضرت برگزاری مراسم طرب جایز نیست، جلوی برگزاری کنسرت را با پشتوانه‌های در اختیار گرفتند و اقدام خویش را نه امری دستوری، بلکه رویکردی طلبگی خواندند. اما چند ملاحظه اساسی در این خصوص قابل ارائه است: اول آن که ائمه محترم جمعه، هم چون امام‌های جماعت مساجد، عهده‌دار برگزاری نماز به عنوان فریضه‌ای الهی و نیز پاسخ‌گویی به مسائل دینی مردم اند و البته به حکم جایگاه اجتماعی و دینی، و تابع آیین‌نامه‌های تعریف شده، در تصمیمات مهم شهری، هم چون یکی از دیگر اعضای شوراها حضور و نقش دارند و بیش از این به نوع تکلیفی که از ناحیه مقام بالادستی صادر می‌شود، بستگی دارد. البته در مراکز استان‌ها، امام جمعه‌ها علاوه بر تصدی امامت جمعه، از نمایندگی ولی فقیه نیز برخوردارند که علی القاعده مأموریت بیشتری را بر دوش می‌کشند، جز در خراسان بزرگ، که ائمه جمعه مراکز استان، از جمله مشهد مقدس صرفا امامت جمعه را بر دوش دارند و کارهای بزرگ سیاسی یا سیاست‌گذاری‌های کلان با حضور جناب ایشان نیست و حوزه مداخله و اظهار نظرشان اندکی محدودتر است و به بیان دیگر تصمیم‌های مربوط به سطح کلان، با نظر نماینده محترم ولی فقیه که متخذ از حکم ولایی است اتخاذ می‌گردد. دوم آن که امام جمعه یا نماینده محترم ولی فقیه آن چه بیان می‌دارند یا تابع تصمیمات شوراهای مربوطه و تعریف شده است، یا به حکم حکومتی، یا به فتوای شرعی- در صورتی که فرد از صلاحیت افتا برخوردار باشد- و یا به نظر شخصی. در موارد اول و دوم روشن است که به استناد مصوبه یا دستور قانونی باید عمل گردد. در صورت سوم نیز بدیهی است که فتوای مجتهد تنها برای مقلدانش نافذ است و هرگز فقیهی نمی‌تواند و نباید نظر خود را به شأن قانونی و برای اتباع همگان عرضه نماید، چنان که هیچ مرجعی تاکنون چنین نکرده است. بر این اساس، امام جمعه‌ای حق اظهار فتوای خود برای تنظیم امور شهری ندارد و الا مشکلات عدیده‌ای بروز می‌کند که با نظام مبتنی بر ولایت فقیه هم‌سویی نمی‌یابد. اما در صورت چهارم که نظر شخصی یا طلبگی امام جمعه محترمی بر امری تعلق گیرد، هرگز نمی‌تواند به عنوان دستورالعمل قانونی قلمداد شود چون نظر طلبگی دیگران آن را نقض می‌کند. پس جدای از حب و بغض‌ها و قبض و بسط‌های نفوذ اجتماعی، باید تابع نظر مراکز رسمی و قانون‌گذار عمل کرد و الا سنگی بر سنگ بند نخواهد شد. سوم آن که شهر مشهد همانند دیگر شهرهای ایران باید از قانون سیاسی و اجتماعی حاکم کشوری پیروی کند و هر چه برای دیگر جاها مجاز است در این جا نیز مجاز بوده و هر چه در دیگر شهرها ممنوع است در این شهر نیز ناروا باشد. هیچ شهری نمی‌تواند از این قاعده استثنا شود، جز آن که از مجاری قانونی، جایی به صورت موقت از محدودیت‌ها یا گشایش‌هایی برخورار شود، مثل مناطق مرزی یا مناطق آزاد. شهروندان مشهدی همچون دیگر مردم دارای حقوقی سیاسی و اجتماعی اند و محروم‌سازی هر انسانی از حقوق مسلم، نیازمند ارائه قانون است و با رویکردهای سلیقه‌ای، ذوقی و فردی نمی‌توان انسان یا جامعه‌ای را از آن محروم ساخت. چهارم آن که مطرب‌خوانی کنسرت، خود اول کلام است. در طول تاریخ میان فقها این بحث وجود داشته که اساسا مسأله غنا چیست و در چه زمانی مشمول حکم حرام می‌گردد! اقوال مختلف و همراه با تأنی فقیهان، از جمله مقام مظم رهبری به این مقوله، حاکی از پیچیدگی موضوع و احتیاط در بیان حکم است. چگونه می‌توان به آسانی حکمی مبنی بر مطربی کنسرت‌ها صادر کرد در حالی که در همه شهرهای اسلامی اجرا می‌شود؟ آیا این سخن، زیر سوال بردن علنی و صریح فعالیت‌های مجاز و رسمی بخش اعظمی از مردم جامعه نیست؟ چگونه علمای بزرگوار در مقابل چنین گناه عظیمی سکوت کرده و به مبارزه و مقابله با آن بر نمی‌خیزند؟ اما پنجمین نکته که به شدت آزارنده است، روایت استنادی است که بر اساس آن چنین دستوری صادر شده است. حضرت آیت‌الله علم‌الهدی در خطبه خویش به سخنی از رسول خدا (ص) استناد کردند که فرمود: بین الجبلین روضة من ریاض الجنه! با جستجو در منابع روایی و کتاب‌های حدیثی، به خوبی اثبات می‌شود که چنین سخنی از زبان رسول خدا (ص) صادر نشده و حتما سهو لسانی حضرت آیت‌الله موجب ابراز آن گردیده است و الا بهتانی بزرگ و مایه سقط عدالت است که با امامت جمعه در تعارض می‌افتد و صاحب این قلم اطمینان دارد که جناب آیت‌الله هرگز در مقام جعل حدیث یا نسبت ناروا به پیامبر اعظم نبوده‌اند و شایسته است که در صدد اصلاح سخن بکوشند.در پایان از دست‌اندرکاران مسئول، به ویژه نماینده محترم ولی فقیه استان انتظار می‌رود برای جلوگیری از تصمیمات فردی که قطعا در دراز مدت آثار جبران‌ناپذیری بر جای خواهد گذاشت، اندیشه‌ای فرمایند و لااقل بر دستور داده شده صحه بگذارند تا شکل قانونی به خود بگیرد و چهره اسلام و جایگاه نماز جمعه مخدوش نگردد. این معضل جز از طریق مقام‌های بالادستی حل شدنی نیست. معاون امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سه حوزه موسیقی، تئاتر و هنرهای تجسمی(محمود سالاری) با فرهیختگان مصاحبه‌ای کرده که بخشی از آن را اینجا آوردیم: آیا تا به‌ حال کسی در واتیکان کنسرت داده؟ در اروپا هم هست. هیچ ممنوعیتی هم وجود ندارد. هر کسی می‌خواهد به میلان، رم یا شهرهای دیگر می‌رود و کنسرت برگزار می‌کند. در واقع استدلالی وجود دارد. مشهد استثنای کشور ماست، ضمن اینکه در سال گذشته در همانجا هم موسیقی مناطق و به‌خصوص موسیقی جنوب خراسانی چندین برنامه اجرا کرده‌اند. درحال‌حاضر فقط موسیقی پاپ در خود شهر مشهد اجرا نمی‌شود، نه در طرقبه، شاندیز، سبزوار و این‌جور جاها. این مساله در استان خراسان نیست. شهر مشهد نباید از زیارتی ‌بودن دور شود و نباید به این معنا توریستی بشود. ما تلاش کردیم که شأن معنوی شهر مشهد و زائران حرم آقا علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) حفظ شود. به‌ هر حال کنسرت حواشی دارد. منظورم عمدتا کنسرت پاپ است. به‌هرحال کنسرت‌ها یک‌سری مسائل در اطراف خود دارند که شئونات زیارتی و حال معنوی مشهد را- که لازمه و ضرورت حضور زائر در آنجاست- تحت‌الشعاع قرار می‌دهد، حتی خود هنرمندان هم این را پس ذهن‌شان دارند که کنسرت‌شان را جای دیگری به‌جز مشهد و حداقل دو کیلومتر آن ‌طرف‌تر برگزار کنند. این الان پذیرفته ‌شده است. در اروپا هم که ممکن است مثل من و شما به دین نگاه نکنند، این پذیرفته ‌شده است که یانی می‌تواند در آکروپلیس برنامه موسیقی اجرا کند اما در واتیکان نمی‌تواند. این ملاحظات اجتماعی و اعتقادی و مبنایی را آنجا هم می‌بینید.

مام میهن​

  مام میهن​ بـا تـو گـویـم میهنــم ایـن بـار هـم گـل می‌کنم آسمـانـت را پـل پـرواز سنبـل می‌کنم در سـرِ پیـری جـوان مـی گـردمـی همچـون بهـار...